نام: عباس
نام خانوادگي: قندي
فرزند: رمضانعلي
تاريخ شهادت: 25/10/1365
مكان شهادت: شلمچه (پاسگاه زيد)
نوع عضويت و شغل: جهاد سازندگي - محصل
مكان دفن: گلزار شهداي امام زاده محمد هلال بن علی(عليه السلام) آران
اگر 1نفر 2 هزار تومن بهمون قرض بده تاعمر داریم خودمونو مدیونش می دونیم
عباس در 1/6/1348 در خانوادای مذهبي، با ايمان و مستضعف، در کوی ولی عصر شهر شهيد پرور آران، به دنيا آمد. در شش سالگي به مدرسه بونصر شيباني رفت و دوران ابتداي را با موفقيت گذراند و در همين سنين پس از مدرسه به پدر خود در كارخانه كمك مي كرد و دوره راهنمايي را در مدرسة راهنمايي شهيد مطهري با موفقيت سپري نمود و مقطع دبيرستان را رشته مكانيك و صنعت برق در هنرستان عُلامة طباطبائي آران مشغول تحصيل شد كه همزمان با اوج انقلاب و سالهاي قيام و خون، عباس نيز مانند ديگر جوانان گوش بفرمان امام خود بود و در تظاهرات و راهپيماييها تا پيروزي انقلاب به رهبري امام خميني فعاليتهاي چشمگيري داشت و در 31 شهريور 1359 بود كه جنگ تحميلي شروع شد و عباس دانشگاه عشق و جهاد را به مدرسه ترجيح داد و با آموزش مقاومت ارتـش بيـست ميليـونـي به خيل عاشقان خميني در جبههها پيوست و با آمادگي كامل به وسيله سپاه آران عازم جبهه هاي نبرد شده و همراه ديگر برادران خود به دفاع پرداخت. در ضمن يك دورة آموزش بهياري را نيز در اصفهان ديد كه، (البته به علت كمي سن سازمان هلال احمر كاشان قبول نميكردند به او آموزش دهند امّا با تلاش خود به ناحية دو اصفهان مراجعه كرد و در هلال احمر دورة آموزشي خود را گذراند.)
در يكي از عملياتها از ناحيه پا مجروح شد و بعد از بهبودي دوباره عازم جبهه فاو گرديد و بار ديگر از ناحيه پا و شكم مجروح شد امّا اهميت نداد و در عمليات كربلاي 4 شركت كرد. به راستي اينان چه كساني بودند و ازكدامسرچشمهسيرابگشتندكه اينچنين سراز پا نشناختند و شور و شوق وصال يار آرام و قرار از آنان ربوده بود.
در عمليات هاي 4 و 5 بود كه براي ديگر رزمندگان اسلام خاك ريز ها را تقويت مي كرد كه ناگهان مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و در آخرين لحظات عمرش گفت: «قسم به آنكه جانم در يد قدرت اوست، هزار ضربت شمشير بر من گوارا تر از مرگ در بستر است» و به لقا الله پيوست.
فرازي از وصّيت نامه ي شهيد عباس قندي |
مادر كه همه چيزم بودي! سلام بر تو كه همسوز و همدمم بودي، سخني با تو مادر دلسوخته دارم: چه سختيها را تحمل گردي تا به من آرامش دهي؟ مادر عزيز! چه اذيتها و مزاحمتها برايت ايجاد كردم كه اكنون به جبهه حق عليه باطل مي روم؛ از تومي خواهم مرا ببخشيو حلالم كني. اميدوارم كه با شهادتم تو را سرافراز وسر بلند گردانم تا در نزد مادرت فاطمه(عليهم السلام) سر بلند و روسفيد باشي. صبور ومقاوم باش كه اين ايثار تو با ارزش تر از خون من است. اگر شهيد شدم برايم گريه و صدا بلند نكنيد. خواهران عزيزم! حجاب خودتان را حفظ كنيد كه بالاتر از خون شهيدان است. عفت و خودسازي داشته باشيد و در نماز جمعه شركت كنيد و در جلسات ديني و مذهبي نيز فعال باشيد كه مشت محكمي به دهان دشمنان اسلام است. والسّلام |
برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 562