{نام : محمّد
{ نام خانوادگى : بذرافشانى
{ نام پدر : نعمت اللّه
{ تاريخ شهادت : 11/12/1362
{ مكان شهادت : منطقه ى عمليّاتى خيبر (طلائيّه)
{ نوع عضويّت و شغل : بسيجى ـ شغل آزاد
{محلّ دفن : گلزار شهداى امام زاده محمّد هلال بن على علیه السلام آران
محمّد در اوّل فروردين 1344 در خانوادهاى مذهبى و كارگر در آران متولّد شد.
پايان پنجم ابتدايى وى همزمان با شروع انقلاب اسلامى، به رهبرى حضرت
امامخمينى قدس سره بود. محمّد هم مانند مردم در راهپيمايىها و تظاهرات عليه رژيم
ستمشاهى شركت داشت. در دوازده سالگى وارد بازار كار شد و به خانوادهاش در
هزينههاى زندگى كمك مىكرد.
در سال 1360 براى طى دورهى آموزش نظامى به پادگان شهيد منتظرى قم
اعزام شد. او پس از دورهى آموزش به جبهه هاى دارخوين رفت و در عمليّات
آزادسازى بستان شركت كرد.
پس از آزادى بستان، براى شركت در عمليّات آزادسازى خرّمشهر اعزام و در اين
عمليّات از ناحيهى پا مجروح شد و براى همين مجروحيّت مدّت زمانى بسترى
بود.
براى چهارمين بار جهت شركت در عمليّات رمضان آماده شد و در كنار ساير
همرزمان، دوستان و همشهريان خود در اين عمليّات حضور پيدا كرد و براى
سومين نوبت هم به شدّت مجروح گرديد و چند ماه بسترى شد.
پس از بهبودى از اين مجروحيّت به كردستان اعزام شد و در عمليّات محرّم در
منطقه ى دهلران موسيان شركت كرد. پس از بازگشت از اين مأموريت در پايگاه
بسيج شهيد بهشتى محلّهى ملاّ شكر اللّه فعّاليّت شبانهروزى داشت.
محمّد در كارهاى خير و اجتماعى مثل شركت در ساختمانسازى و مسجد
سازى محل و جلسات مذهبى حضورى فعّال داشت.
آخرين اعزامش به جبهه ى جنوب، در لشكر امام حسين علیه السلام سپاه بود و در گردان
حضرت موسىبنجعفر علیه السلام مسئوليّت دستهى يكى از گروهانها را به عهده گرفت.
بهمن 62 براى آخرين ديدار با والدينش به شهر و ديارش آمد؛ برخوردها و اخلاقش
با دفعات قبل فرق داشت. با همهى خويشان و دوستان به نوعى ديگر خداحافظى
كرد. هنگام بازگشت به جبهه (اسفند 62ش) گويى كه مىدانست شهيد خواهد شد.
با نگاه معنىدارى به والدين كه با دستهاى پينهبسته وى را بزرگ كرده بودند،
آخرين وداع را داشت.
محمّد رفت و آن عزيزى كه پس از چندين سال در عمليّاتهاى مختلف جنوب
و غرب كشور شركت كرده و سه مرتبه مجروح شده بود، عاقبت در تاريخ
10/12/62 در منطقه ى عمليّاتى خيبر، محور طلائيّه به خدا پيوست.
روحش شاد، يادش گرامى و راهش مستدام باد !
«فرازى از وصيّتنامهى شهيد محمّد بذرافشان »
«... پروردگارا! در اين لحظات كه براى عمليّات آماده مىشويم، مرا مورد عفو
قرار بده و بيامرزم. پروردگارا! تو خود مىدانى كه من براى هيچگونه مقام، ثروت و
هدفى خاص به جبهه نيامدم، بلكه به عشق تو و براى لبّيك به نداى امام و دفاع از
اسلام، زندگى در شهر و رفاه ظاهرى آن را رها كردم و به جبهه آمدم.
...وصيّت من به تمامى دوستان و مردم اين است كه اگر بدى در حق شما كردم،
مرا حلال كنيد و در قبال خون شهدا خود را مسئول بدانيد و تقوا را پيشه كنيد تا
انشاءاللّه سعادتمند گرديد.
ملّت عزيز! مىدانم كه در مرحلهاى نيستم كه بتوانم به شما وصيّتى بكنم و قابل
نيستم ولى از سر وظيفه و يادآورى مىگويم كه اتّحاد و وحدت را حفظ كنيد، چرا كه
انقلاب اسلامى با وحدت كلمه به پيروزى رسيد.
خدا را در نظر داشته باشيد. براى رسيدن به مقام و موقعيّتهاى اجتماعى با هم
رقابت و دعوا نكنيد كه همهى دنيا فانى و تمام آن شوخى است. دنيا محلّ آزمايش
است و ارزش انسان بيش از اين چيزهاست...»
برچسب : نویسنده : حسین سربلوکی آرانی shohadaevaliasr بازدید : 445